مطالب گذشته - اوج
سفارش تبلیغ
"برای رسیدن به اوج نخست باید عمق را کند و کاو کرد"
  • هم طناب ( شنبه 88/8/9 :: ساعت 10:55 عصر)



  • هم طناب ( شنبه 88/6/7 :: ساعت 9:27 عصر)

     

    به آتوسا دختر کورش گفتند : مردی پنج پسرش در راه ایران شهید شده اند او اکنون در رنج و سختی به سر می برد و هر کمکی به او می شود نمی پذیرد دختر فرمانروای ایران با چند بانوی دیگر به دیدار آن مرد رفت خانه ایی بی رنگ و رو ، که گویی توفانی بر آن وزیده است پیرمردی که در انتهای خانه بر صندلی چوبی نشسته است پیش می آید و می گوید خوش آمدید
    آتوسا می گوید شنیده ام پنج فرزندت را در جنگ از دست داده ای ؟ و آن مرد می گوید همسرم هم از غم آنها از دنیا رفت .
    آتوسا می گوید می دانم هیچ کمکی نمی تواند جای آنچه را که از دست داده ای بگیرد اما خوشحال می شویم کاری انجام دهیم که از رنج و اندوهت بکاهد .
    پیرمرد بی درنگ می گوید اجازه دهید به سربازان ایران در باختر کشور بپیوندم .
    می خواهم برای ایران فدا شوم . آتوسا چشم هایش خیس اشک می شود و به همراهانش می گوید در وجود این مرد لشکری دیگر می بینم .
    دو ماه بعد به آتوسا خبر می دهند آن پیر مرد مو سفید هم جانش را برای میهن از دست داد .
    آتوسا چنان گریست که چشمانش سرخ شده بود . او می گفت مردان برآزنده ایی همچون او هیچگاه کشته نمی شوند آنها آموزگاران ما هستند .
    و به سخن دانای ایرانی ارد بزرگ : برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است.
    آن پیرمرد هم ارزش میهن را می دانست و تا آخرین دمادم زندگی برای نگاهبانی از آن کوشید.

    یاسمین آتشی




  • هم طناب ( یکشنبه 88/4/28 :: ساعت 10:53 عصر)

     

     

    چند روز مانده به سالگرد ثبت ملی دماوند به‌عنوان نخستین اثر طبیعی در فهرست آثار ملی کشور، خبری عجیب و خنده‌دار مبنی بر آسفالت کردن هفت کیلومتر از مهم‌ترین مسیر کوه‌پیمایی این قله منتشر شد که نشان می‌دهد ، اقدامات در ظاهر مهم، بدون تأثیرگذاری و البته پی‌گیری می‌مانند .  محل آسفالت‌شده در دامنه‌ی کوه دماوند معروف به جاده‌ی گوسفند‌سرا، یکی از مسیرهای عبور و مرور و صعود به قله‌ی دماوند برای کوه‌نوردان و گردشگران است . به گفته‌ی محمود شعاعی ـ رییس فدراسیون کوه‌نوردی ـ عملیات آسفالت این جاده پنچ‌شنبه‌ی هفته‌ی پیش انجام شده است و در دو روز گذشته نیز کامیون‌ها برای اجرای عملیات آسفالت به محل رفته‌اند . نکته‌ی قابل توجه در سخنان رییس فدراسیون کوه‌نوردی این است که اقدام به آسفالت کردن دماوند به این سادگی انجام نمی‌شود ، مگر با اجازه‌ی مقامات بالاتر منطقه . بنا به گفته‌ی او ، پیش از این نیز دادن مجوزهای غیراصولی برای استخراج خاک پوکه در ارتفاع 3600 متری از سطح دریا سبب زخمی شدن کوه شده است ، چراکه حفاران با نتیجه نگرفتن از حفاری‌های خود به‌راحتی به‌سراغ منطقه‌ی دیگری می‌روند و آنجا را هم زخمی می‌کنند . جالب‌تر این‌که با وجود اعتراض‌ها و نگرانی‌های دوست‌داران طبیعت ، تا به‌حال اقدام مؤثری برای توقف آسفالت کردن دامنه‌ی کوه دماوند از سوی هیچ نهادی انجام نشده است ... رییس فدراسیون کوه نوردی و صعودهای ورزشی با ابراز تاسف از ادامه‌ی روند تسطیح کردن مسیر گوسفندسرا در دامنه‌ی کوه دماوند گفت: همه کمر همت بسته‌اند که قله دماوند را از بین ببرند. محمود شعاعی در گفت‌وگو با ایسنا ، اظهار کرد: هم اکنون از نزدیک شاهد هستم که چگونه برخی افراد کوه دماوند را از بین می‌برند . کار تسطیح کردن مسیر علی‌رغم این که به مسوولان اطلاع دادیم، تعطیل نشده و سه شنبه نیز تا ساعت 18 و 30 دقیقه ادامه داشته است .وی افزود: شاهد هستم که چندین کامیون و ماشین آلات راه‌سازی کار تسطیح کردن مسیر را انجام می‌دهند و کسی نیست که جلوی آن‌ها را بگیرد ...




  • هم طناب ( چهارشنبه 88/2/23 :: ساعت 10:51 صبح)

    68 seconds miracle !

    بسیاری از سخنرانان موفق به خصوص در حوزه قانون جذب نظیر ایسترهیکس نظریه جالبی دارند. آنها میگویند اگر انسان بتواند فقط 18 ثانیه روی چیزی که واقعا میخواهد تمرکز کند یک زنگ بزرگ در کاینات به صدا در می آید که توجه کل هستی را به سمت این شخص جلب میکند.

    اگر این 18 ثانیه بتواند تا 68 ثانیه ادامه یابد دیگر کار تمام است و کل هستی به تکاپو می افتد تا برای فکر متمرکز شده یک راه حل پیدا کند. اگر آرزوست برآورده اش کند و اگر سوال است برایش جوابی بیابد.

    در نگاه اول شاید این عدد 68 ثانیه خیلی کم و ناچیز به نظر برسد. 68 ثانیه یعنی فقط یک دقیقه و هشت ثانیه و بسیاری از افراد میگویند که تمرکز به مدت 68 ثانیه هیچ کاری ندارد؟!

    خوب آیا شما هم همین طور فکر میکنید؟ بسیار عالی است! امتحان کنید. خواهید دید که هنوز 18 ثانیه اول رد نشده فکرتان منحرف میشود. ایده ای جدید بلافاصله از اعماق افکارتان ظاهر میشود و نجواگر درونی تان به سخن در می آْید که جدی نگیر و دست از این بازی ها بردار و به مسایل مهم تر زندگی بپرداز و ...

    ما عادت کرده ایم و در حقیقت عادت داده شده ایم که بدون فکر و بر اساس عادت زندگی کنیم. ما صبح از خواب بر می خیزیم بدون این که فقط 68 ثانیه برای کارهای روزانه وقت بگذاریم شروع می کنیم به خوردن صبحانه و سر کار رفتن.

    بدون اینکه 68 ثانیه مستمر ناقابل برای ارزیابی کارهایمان وقت بگذاریم اسب سرکش ذهن را به این سو و آن سو می تازانیم تا ظهر شود و ناهاری بخوریم و استراحتی و بعد دوباره کار و سپس شب و دور هم جمع شدن و تلویزیون دیدن و بعد خوابیدن.

    هر ساعت 60 دقیقه است و شبانه روز شاملا 24 تا 60 دقیقه یعنی هزارو چهارصد و چهل دقیقه است اما ما خیلی مواقع در این 1440 دقیقه شبانه روزمان نمی توانیم 68 ثانیه روی یک موضوع خاص فکرمان را متمرکز کنیم!!

    به راستی این فکر پر جست و خیز که نمیتواند 68 ثانیه آرام بگیرد به چه دردی می خورد؟! فکر پریشان و ناآرام چیزی جز بی قراری و آشفتگی به همراه ندارد. پیر و جوان و زن و مرد هم نمی شناسد. فکری که نتواند آرام گیرد و چند لحظه ای روی موضوعی که صاحب فکر صلاح می داند متمرکز شود، مطمئنا به هنگام نیاز و بحران که تمرکز بیشتر لازم است، کارآیی ندارد و فلج می شود. باید همین الان هر کاری که داریم زمین بگذاریم و به سراغ ذهن ناآرام خود برویم و 68 ثانیه آن را مهار کنیم. 68 ثانیه به شرایطی که الان در آن قرار داریم بیندیشیم. 68 ثانیه بعد به این که واقعا در زندگی چه می خواهیم فکر کنیم. 68 ثانیه بعد به خوشبختی های خودمان بیندیشیم و 68 ثانیه دیگر به این فکر کنیم که چقدر آرام می شویم وقتی روی مسائل زندگی خودمان با آرامش فکر می کنیم.

    کاینات بیرون از بدن ما گوش به فرمان ماست تا هر چه را می خواهیم به او ابلاغ کنیم. اما به یک شرط و آن این است که موقع دستور دادن این طرف و آن طرف نپریم. 68 ثانیه یک جا بایستیم و صریح و شفاف بگوییم چه می خواهیم.

     




  • هم طناب ( شنبه 88/2/19 :: ساعت 2:32 عصر)


     
    تصاویر مرحوم پیمان ابدی بدلکار تلویزیون و سینما

     چند وقت پیش در گفتگویی ابدی حرفه‌اش را چنین توصیف کرد: «من از این کلمه خیلی بدم می‌آید اما مجبورم از آن استفاده کنم. بدلکاری یک بخش جداگانه‌ای برای تکمیل کردن و به وجود آوردن انگیزه در هر فیلمی است. چیزی است که می‌توانم بگویم آرزوی هر جوانی است به خاطر هیجان تپش قلب، ماجراجویی و این طور چیزهایش. یک ورزشی است که به طور علمی به صورت هنر به نمایش در می‌آید. می‌شود گفت تعریف این کار برای شخص با شخص فرق می‌کند. برای من اما زندگی روزمره است. برای من عشق است» و او هنگام اجرای حرفه مورد علاقه‌اش از دنیا رفت

     

    قاتل اتوبوس بود

    پیمان ابدی بدل کار مشهور ایرانی بعد از ظهر امروز چهارشنبه به هنگام بدل کاری در صحنه ای از فیلم چشم های نامحسوس در جاده امامزاده داود(ع) جان باخت. این حادثه زمانی رخ داد که مرحوم ابدی از اتوبوس اتش گرفته و بی راننده خود را به جای بازیگر فیلم به بیرون پرت کرد اما متاسفانه در این لحظه فرمان اتوبوس می پیچد و اتوبوس به روی بدلکار می رود که باعث کشته شدن وی می شود. تصویربرداری فیلم چشم های نامحسوس به تهیه کنندگی علی اصغر صادقی از اواخر فروردین ماه امسال برای نمایش در شبکه اول سیما اغاز شده بود. این فیلم اولین تجربه دکتر محسن موسویان به عنوان کارگردان فیلم است و از مضمونی پلیسی برخوردار می باشد. پیمان ابدی 37 ساله در سال 1351 در محله یوسف آباد تهران متولد شد و عضو گروه "اکشن کانسرت" یکی از 4 تیم مهم بدلکاری در شهر کلن المان بود. او بدلکار مجموعه های تلویزیونی" هشدار برای کبری 11 یا پلیس بزرگراه" و" پلیس موتور سوار" بود. ابدی به زبانهای المانی، ایتالیایی، اسپانیایی و انگلیسی تسلط داشت و در رشته روانشناسی ورزشی تا مقطع دکترا تحصیل کرد و همچنین تحصیلات تخصصی در رشته سینما به ویژه کارگردانی داشت. رشته تخصصی ورزشی پیمان ابدی شیرجه ازاد بود که 27 مدال طلا و چندین مدال نقره در مسابقات المان کسب کرد و رکورد شیرجه آزاد وی هنوز در المان شکسته نشده است. وی با بدلکاری در فیلم های مشهور در خلق و طراحی صحنه های هیجان انگیز و باور نکردنی، مهارتهای علمی، فنی و شخصی خود را به نمایش گذاشته است. پیمان ابدی حدود 3 سال پیش به کشورش ایران بازگشت و یک کلاس حرفه ای بدلکاری تاسیس کرده بود




  • هم طناب ( دوشنبه 88/1/31 :: ساعت 11:36 عصر)

     

     

    ...




  • هم طناب ( شنبه 87/11/12 :: ساعت 12:40 عصر)

     

    دماوند

    بگشای دل و دیده به دیدار دماوند

    و ز هر چه بجز اوست دمی دیده فرو بند 

     

    آراسته تا گردن گیسوی دلاویز

    افراشته تا گردون بالای برومند 

     

    تندیس سر افرازی سر سروده به کیوان

    سر داده سرورش را در عرش خداوند

     

    از سینه ایوانش پیداست نشابور

    چشمش نگران سوی بخارا و سمر قند

     

    هر صبح رخش با نفس و بوسه خورشید

    گویی که پریزادی نازد به شکر خند

     

    هر شام سراپایش در پرتو مهتاب

    چون تازه عروسی ز خود آرایی خرسند

     ادامه مطلب...



  • هم طناب ( چهارشنبه 87/10/11 :: ساعت 11:36 عصر)

     

    سال جهانی نجوم

    دورنمای سال جهانی نجوم کمک به شهروندان جهان در راستای بازشناخت موقعیت جهانی‌شان در روز و شب آسمان و در عین حال برانگیختن یک حس شگفتی و کاوش در آنها است.
    سال جهانی نجوم که به مناسبت چهارصدمین سالگرد استفاده از تلسکوپ نجومی برای نخستین بار توسط گالیلئو گلیله برگزار می‌شود، یک جشن جهانی نجومی و همکاری اجتماعی و فرهنگی خواهد بود.
    هدف اصلی این برنامه جلب توجه جهانیان، بخصوص جوانترها، به نجوم و دیگر علوم با شعار "جهان، از آن تو تا بکاوی" است.
    فعالیتهای سال جهانی نجوم در سطوح مختلف جهانی، بویژه سطوح ملی و محلی، انجام می‌شوند.
    گروه‌های ملی در هر کشور برای آماده سازی فعالیتهای سال 2009 تشکیل شده اند که این گروه‌ها روابط پایداری بین منجمان حرفه و آماتور، مراکز ملی و دانشجویان ایجاد می‌کنند

    چند تصویر زیبا...(حتما ببینید!!!)



  • هم طناب ( سه شنبه 87/9/19 :: ساعت 11:10 عصر)

     

    به کجا چنین شتابان ؟


     گون از نسیم پرسید


    دل من گرفته زینجا


    هوس سفر نداری


    ز غبار این بیابان ؟


     همه آرزویم اما


     چه کنم که بسته پایم


     به کجا چنین شتابان ؟


     به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم


    سفرت به خیر !‌ اما تو دوستی خدا را


    چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی


    به شکوفه ها به باران


     برسان سلام ما را 

      




  • هم طناب ( شنبه 87/9/9 :: ساعت 7:47 عصر)

     

    من آن موجم که آرامش ندارم


    به آسانی سر سازش ندارم


    همیشه در گریز و در گزارم


    نمیمانم به یکجا . بی قرارم


    سفر یعنی من و گستاخی من


    همیشه رفتن و هرگز نماندن


    هزاران ساحل و نادیده دیدن


    به پرسشهای بی پاسخ رسیدن


    من از تبار دریا . از نسل چشمه سارم


    رها تر از رهایی . حصار بی حصارم


    ساحل حصار من نیست . پایان کار من نیست


    همدرد و یار من نیست


    کسی که یار من نیست . در انتظار من نیست


    صدای زنده بودن در خروشم


    به ساحل چون میآیم . خموشم


    به هنگامی که دنیا فکر ما نیست


    برای مرگ هم در خانه جا نیست


    اگر خاموش بشینم روا نیست


    دل از دریا بریدن کار ما نیست


    من از تبار دریا . از نسل چشمه سارم


    رها تر از رهایی . حصار بی حصارم


    ساحل حصار من نیست . پایان کار من نیست


    همدرد و یار من نیست


    کسی که یار من نیست . در انتظار من نیست


    من آن موجم که آرامش ندارم


    به آسانی سر سازش ندارم


    همیشه در گریز و در گزارم


    نمیمانم به یکجا . بی قرارم




       1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    استفاده بهتر از زمان در سوئد
    کمی خنده
    مرا کسی نزاد.خدا زاد!
    سالگرد زنده یاد حسین قلی خانی
    نجوم
    بهار...
    دوست داریم !!!!
    من می تونم !!!!!
    [عناوین آرشیوشده]